fun

fun

وبلاگی برای سرگرمی
fun

fun

وبلاگی برای سرگرمی

لطیفه های خیلی خنده دار 2

غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین


 

یه نفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارو می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

 

یه بچه خوشگله ریش بزی میذاره ، گرگه میاد میخورتش


یارو ماشینش تو برف گیر میکنه زنجیر نداشته ،  سینه میزنه


به غضنفر میگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. میگه شکرالله ، حمدلله ، سیندرلاه


یه دفعه یه آفتاب پرست میره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " میکنه


یه روز چند تا رفیق میخواستن برن گردش ، اولی میگه ماشینش با من ، دومی میگه نهارش هم با من ، سومی هم میگه تخمه و چای هم با من ، چهارمی میگه پس حالا که همتون یه چیز میارین منم داداشم را میارم


مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها

پسر : نه مامان جون  من خودم فندک دارم


جوک خنده دار, مطالب طنز



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.